حدیث جون....نفس مامان و باباشحدیث جون....نفس مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

پرنسس حدیث

یلدا شب اول....

ازسال 1389تا امسال من و بابا جواد هر سال دوتا یلدا داشتیم یه یلدا با مامانیشون و یکی هم با مامان جونشون یلدا شب اول مربوط به 29 اذر ماه سال 1395 خونه مامانیشون هست.... شبی بیاد ماندنی با مامانی و بابایی و خاله و عمو ....   ...
2 دی 1395

طرح یلدا...

دوشنبه 29 اذر ماه قرار شد بریم ققنوس تا مراسم چوب بازی حسن آبادی رو تماشا کنیم ... به محض ورود خانه خلاقیت ژاهو یه سفره یلدا پهن کرده بود و یه طراح گذاشته بود تا چهره بچه ها رو طراحی کنه تو هم که عاشق طراحی رفتی و نشستی و به این قرار ما یه حدیث دادیم و حدیث یلدایی گرفتیم الهی من فدای خنده های نازت بشم ...
2 دی 1395

زمستونه

دختر گلم امسال برات یه کلاه بافتم و یه سارافون و کت ... وقتی میبافتم تو همش شعر توپولویم رو برام میخوندی و چقدر دلنشین بود توپولویم توپولو صورتم مثل هلو قدوبالام کوتاهه چشم وابروم سیاهه مامان خوبی دارم میشنه توی خونه میبافه دونه دونه میپوشم خوشگل میشم مثل یه دسته گل میشم   اینم وقتی میپوشی و دسته گل میشی   ...
14 آذر 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس حدیث می باشد