حدیث جون....نفس مامان و باباشحدیث جون....نفس مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس حدیث

یاد ایام.....

1395/5/18 19:30
نویسنده : مامانش
280 بازدید
اشتراک گذاری

یادش بخیر بعد ماهها قدم در باغی گذاشتم که تمام کودکی و نو جوانی و جوانی را لحظه به لحظه برایم ساخت 

برایم خاطر کرد...

وافسوس که نقش اول تمام خاطره هام دیگه نیست 

در تمام لحظه های ورودم به باغ وقتی بابابزرگم کنار در روی صندلی اش نشسته نبود همین جا ..همین نقطه می ایستادم و صدایش میکردم

بـــــــــــــابـــــــــــا بزرگـــــــــــــــــــــــــ

و صدایش از اخر باغ می آمد 

..

.

.و افسوس که امروز دیگر بعد از صداهای من ..

صدای گرم و دلنشین بهترین و مهربانترین فرشته خدا در روی زمین نیامد...

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی گیتا جون
20 مرداد 95 11:23
هر آدمی که میره یه روز یه جایی به یه هوایی برمیگرده همیشه یک چیزی برای جا ماندن هست حتی یک خاطره
مامانش
پاسخ
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس حدیث می باشد