حدیث جون....نفس مامان و باباشحدیث جون....نفس مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

پرنسس حدیث

قدم به قدم.....

1393/5/29 9:06
نویسنده : مامانش
198 بازدید
اشتراک گذاری

تو باشی و هوای بهار و من


قدم به قدم فدایت می شوم


تو باشی ، از لحظه های دلتنگی جلو می زنم


به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم


به بن بست ها ، به خیابان هایی همه با یک نام …


دوست دارم تو باشی و من نشانی ها را گم کنم

، راه خانه را هم ندانم تا همه بفهمند برای من کم حواس

خانه آن جاست که تو باشی و من قدم به قدم فدایت شوم !

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

خاله سمیراجون
30 مرداد 93 9:07
(جزتو کی میتونه عزیز من باشه؟کی میتونه عزیز من باشه؟کی میتونه عزیز من باشه؟) جزتو کی میتونه عزیز من باشه؟ کی میتونه تو قلب من جاشه؟ مگه میشه مثل تو پیداشه؟!
مامان فاطیما
31 مرداد 93 18:45
سلااااااام عزیزم واااای که چقد این شعر وصف حال مادرانه بود
مامان فاطیما
31 مرداد 93 18:46
مامانش پیشنهادت فوق العاده عااااااااااااالی بود مرسی که باهام در میون گذاشتی خیلی خوب شد نه پاره میشه نه میتونه روش نقاشی بکشه عزیزم بازم از این پیشنهادا داشتی بهم بده
مامان فاطیما
31 مرداد 93 18:47
خخخخخ همین الان ایلیا تو بغلمه دارم نظر میزارم این حباب های توی وبلاگ حدیث رو دیده گیر داده میگه توپ بییییییییییییده من آخه من چجوری بهش بدم این توپ ها رو!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس حدیث می باشد